کریستینا با چهره ای غمناک و آخرین امید به یافتن شغل آمد ، و فاکر نمی دانست چه نوع خوک را می خواهد ارائه دهد. پس از فهمیدن اینکه این دختر پسری دارد ، فهمید که در مورد رابطه جنسی به کسی نخواهد گفت. وی به مبلغ مقاربت پانصد روپیه پرداخت کرد و لبخندی چشمگیر بر چهره داشت. او لباس هایش را لینک کانال سکس در روبیکا از بیدمشک بیرون آورد و مرد از شکل های دورشان خوشحال شد. او به او گفت که بیشتر لبخند بزند و مجبور شد در جهات مختلف کلاه خود را دراز کند. من تعجب کردم که آن مرد نمی خواهد با دستان او را لمس کند ، نوک سینه هایش را احساس کرد. از وی خواسته شد كه عضو عضوی را برای رابطه جنسی آماده كند و از طول بسیار راضی بود. او آن را روی پشت خود قرار داد و در همان زمان شروع به کشیدن کلیتوریس کرد تا به خوشحال شدن او کمک کند. او به سرطان مبتلا شد و مجبور شد چشمان خود را ببندد و خود را از بین ببرد و سریع او را بیرون زد و از مطب بیرون کشید و اجازه نداد تا خودش را به خاطر بسپارد.