کولی بهترین شانس بود و وقتی پیرمردی از آنجا عبور کرد ، در گوشش زمزمه کرد که اگر یک قلم بی اثر خود را طلا کند ، یک گربه شیرین کانال سکسی خاله الکسیس می گیرد. آن مرد تمام هفته غصه نخورد و او پیشنهاد او را پذیرفت. او او را به خانه خود برد و یک کلاس استاد واقعی به او نشان داد. مثل گربه خم شد و بیدمشکش را مکید. او عزیزم در بیدمشک و چرا جوجه فرفری مانند یک فاحشه لنگ می زند.