خاله چربی کالاهای مختلفی را در فروشگاه خرید و با سه کیسه لود بیرون آمد که مدام از دست او می افتاد. پسری که در نزدیکی میخانه ، در حال نوشیدن آبجو بود ، متوجه این موضوع شد و پس از التماس به او کمک کرد ، کیف هایش را گرفت و زن را به آپارتمان خود برد. او نمی دانست که چگونه از حضار تشکر کند ، وی داوطلب نوشیدن قهوه ، نشستن روی مبل و شروع به شکایت از عدم حضور کامل زندگی شخصی و جنسی شد. پسر شروع به بی حسی کرد ، عضوی را بیرون کشید و به سرکردگان دست داد تا خودارضایی کند و پاهای خود را روی میز گذاشت. زن چاق تصمیم گرفت تا خودش را بمکد ، لباسهای خود را حل کند و سوراخی را برای عضو در میان بیدمشک ، با شلوار خود ایجاد کرد. به او یک گیاه سرطانی داده شد ، نفس زیادی کشید ، پرش کرد و قبلاً در کنار پسر بود و وقتی که روی شکم تمام شد ، لب هایش را لینک گروه شهوانی لیسید.