پدر در حالی که روی مبل خوابیده بود داستانی جالب را برای پسرش خواند. پدر پسر جوان خود را با چهره ای باریک و زیبا می خواست. او آن مرد را روی زانوی خود گذاشت ، شورت خود را درآورد و دیک خود را به دهان نرمش داد. پسر شروع به مکیدن عضوی کرد و زبانش را لیسید. بعد از اینکه پدرش یک الاغ نرم خواست او را لينك كانال سكس لعنتی کند. پسرش مبتلا به سرطان تشخیص داده شد ، برای او مقعد درست کرد و شروع به حرکت به سمت او کرد. در حالی که سرطان در الاغ به او اصابت کرد ، او در سینه به پایان رسید.