یک کودک روسی و باریک از دوستش به خانه دوید. او لینک کانال داستانهای سکسی واقعاً می خواست به توالت برود. توالت ها ، همانطور که شانس آن را داشتند ، در هیچ کجا یافت نشد. دخترک مدت طولانی رنج کشیده بود ، اما هنوز از خانه دور بود. او پشت چند درخت دويد ، دامن كوتاهي را درآورد و نشست و نوشت شورت هاي سفيد و سفيد خود را بنويسد. با این حال ، او بلافاصله نتوانست ادرار خود را کاهش دهد زیرا مدت طولانی از این بیماری رنج می برد. کودک نگران این بود که کسی او را ببیند ، اما میل به نوشتن قوی تر از ترس بود. پس از ادرار کردن بر روی چمنها ، زن لباس پوشید و به خانه رفت.