تاجر زن خیلی باهوشی بود اما همیشه در جبهه ضعیف بود. او عاشق مهاجمان بزرگ سگها بود ، و دائماً گردن آلبون را می گیرد ، یا برای نگه داشتن آنها و یا قرار دادن صخره بر گونه اش. او به همراه جدید خود نگاه کرد و در دفتر کار او شروع به گریم خوردن کرد. بابا آنقدر بلند و شرم فریاد زد که حتی شوهر خودش او را در دفتر کانال سکس تلگرام خارجی بعدی شنید.