زیبایی مانند گربه ای از اندیشه های خودش در ذهن پاک می شود. او در حال خواب یک دیک بزرگ مرد در بیدمشک بود و او قصد داشت سریع بیدمشک کند. او شورت خود را حل کرد و با صدای بلند شروع به گفتن کرد که مرد لینک تلگرام داستانهای سکسی بد قبلاً در کنار او است. او ناله کرد ، سینه بند را بیدار کرد و گربه اش را روی لبهای گرم و خشکش لیس زد. او با دستان بیدمشکش را گرفت و کمی ماساژ انجام داد. رهایی از ترسوها انگشتان دست برای اولین بار کلیتوریس را بین پاها پیدا کرد و زن بی صدا به آرامی شروع به خودارضایی کرد. او دو انگشت کاشت. او شروع به ماساژ کلاه در داخل کرد و خیلی سریع نشاط گرفت.