این پسر به همراه دوستش به خانه آمد و او را به مادرش معرفی کرد. اما هنگامی که او مجبور به ترک شد ، مادرش اصرار داشت که با دوستش گفتگو کند. من با یکی از دوستان کنار او روی نیمکت نشستم و کمی زمزمه کردم ، سعی کردم از او در مورد روابط او با دختران کوچک دریابم و مکالمه را با عنوان "سکس" هموار ترجمه کردم. او حتی نزدیکتر غرق شد ، کراوات خود را گرفت ، او را به سمت او کشید و با اشتیاق شروع به بوسه لب هایش کرد. او سرش را پایین آورد ، آلت را در دهان گرفت و شروع به نوشتن کرد و او را از تمام چهره های خود آزاد کرد. سپس در دسته تختخواب خود سرطانی شد و کشاورز شروع كانال تلگرامي فيلم سكسي به پاره شدن بر او کرد و نفوذ خوبی به دست آورد. او سپس به طور مکرر شروع به تغییر پوز خود کرد و توانست بیدمشک خود را به وجد بیاورد. او صلح را به جلو کشید ، آن را به سمت آن کشید و آن را در بیدمشک پایان داد.