این دختر که در عمارت دوستش تنها مانده بود ، می خواست هنگام ترک شغل ، تنهایی جغد را روشن کند. او می خواست برای خودش عکس بگذارد و تصور کند که هنگام بازگشت او چگونه ملاقات می کند. لینک تلگرامی داستان سکسی دامن کوتاه خود را که روی پله ها ایستاده بود بلند کرد ، بلوز را به سمت بالا کشید و شروع به کشش سینه های بزرگش کرد و انگشتانش را با لیز خورد. شورتم را پاره کردم ، به صندلی رفتم و روی لبه خم شدم ، انگشتانم را روی یک بیدمشک خوب تراشیده گذاشتم. لب های لبیا را به طرفین تقسیم کردم ، با دو انگشت دویدم و پشتم را خم کردم ، سعی کردم عمق دستم را بگیرم. او از روی صندلی خزید و روی شانه هایش دراز کشید و روی پل ایستاده بود ، و اجازه داد که مهره ها از کف دستش خارج شود و او شروع به تمام شدن کرد.